آقا امروز از خواب که پا شدم رفتم جلوی آینه و از برکات حضرت فستینگ دیدم که شکمم را نمیبینم. آقا اصلا یه چیزی بگم که باورتون نمیشه. شکم تخت تخت تخت. اصلن خود شکمم هم باورش نمیشد که دو بار زاییده. اولین بار توی عمرم از بالا به پایین پاهام که نگاه میکردم، چیزی مزاحمم نبود و تمام پاهام رو میدیدم. تا ساعتای ۱۰ شنگول از این هیکل جدید که الحق والانصاف خوب ساختمش بودم. از نابرکات جنگ یکیش ملی شدن اینترنت و اونترنت و بسته شدن کل دات مات کامها بود و فرصتی بود واسه مموری گردی. رفتم دیدم اللللللله چندتا فیلم ندیده دارم. اولی رو باز کردم اسمش یادم نیست ولی در واقع خاطرات یک گیشا بود. و باید بگم که چند بار تصمیم گرفتم پاشم برم ژاپن و یک گیشا بشوم. استایل لباس و مو و بدن و آه انحناهای بدن و رقصهاشون و این منعطفبازیها. از همون لحظه تصمیم گرفتم دیگه موهام رو کوتاه نکنم و بزارم بلند بلند بشه و هی خرمن گیسو را چون یک گیشا روی شانه بریزیم و دلبری و این صوبتا.
گیشا که تمام شد یادم آمد که دیروز ۳۰۰ تومان دادهام گوجه سبز و زردآلو که لواشک بپزم، خاطرهی گیشا دمی بیش دوام نیاورد و زنی گیلانی شدم که شال کمر را سفت کرده و گاز را آوردم وسط سالن کار گذاشتم، شلنگ و بست و دستهی گاز و قابلمه را آب کردم و میوهی خوب و خراب را تفکیک و چندباری هی شستم و شستم و کاه و کلش را واگرفتمو گذاشتم روی گاز.
رفتم که باز فیلم ببینم. اینبار ناگهان دیدم چیزی را در روزهای قبل دانلود کرده و فراموشم شده بود. فیلم بسیار زیبای جولیا و جولیت یه همچین چیزی. یادم آمد که یاسمن، دختر شیطون بلای خودم، یه وقتی که داشتم غر میزدم که میخوام آشپز باشم و نویسنده هم باشم، این فیلم را معرفی کرده بود که وات د فاک. عجب چیزی بود. عجب نقشه ی راهی. واسه منه راه گم کرده. با عشق فیلم را دیدم. سرگذشت دو آشپز و نویسندهی واقعی. قصهها وقتی واقعی هستند یه جور دیگه تاثیر میزارن و به دل میشینند.وقتی دوتا آدم یکیش توی چهل سالگی، یکیش هم توی سی سالگی یه دفه آشپز شده بودن، چرا من نتونم بشم. منم همونقدر عاشق نوشتنم. عاشق آشپزیام. دلم خواست وبلاگ بزنم. توش از عشقم به نوشتن و آشپزی بنویسم. و این شد که من این سایت را راه انداختم. برام مهم نیست چند نفر قبل از من این کار رو کردن. یا اونا چقدر از من بهتر هستند اما منم میخوام فضا رو اشغال کنم. خودم را ارائه بدم و توی این مسیر بهبود پیدا کنم.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
مبارک باشه وبسایت زیباتون خانم دیار. امیدوارم نوشتههای خوب ازتون بخونم.
44 روز پیش ارسال پاسخمتشکرم از شما جناب طاهری عزیز. حضور شما ارزشمند و انگیزهبخش هست.
43 روز پیش ارسال پاسخ