شبی مهمون بودم. از دیشب ساعت ۹ که کمی مرغ سوخاری رفته بودم توی چاه ویل معده، دیگه چیزی نه نوشیده و نه جویده بودم. مشتاق که خداوند خواسته بنده‌اش بی منت آشپزخانه و انتظار برای شکستن یخ ارتباط با گوشت‌های توی فریزر، سیر شود.

نگم که عجب قورمه سبزی‌ای بود. چیزی که تاکنون مزه نکرده بودم. هر قاشقی که فرو می‌رفت، رگبار سپاس و به به و چه‌چه بود که بالا می‌آمد. و شاخک‌های چشایی زبان من سیخ که، خدایا یعنی چه کدی زده؟ چه رازی داره این مزه‌ی شگفت‌انگیز؟

 از طعم گوشتش نمی‌توانم چیزی بگویم چون حداقل تا الان واژه‌ای در توصیف کمال خوش‌مزه‌گی‌اش ندارم. بچه‌ها می‌گفتند چه طعمی شده و خلاصه که ما که نه کاه از خودمان بود و نه کاهدان، رسیده بودیم به آخوری مفت. قاشق آخر را که بردم توی دهانم، جادویش را یافتم. بله دوستان، آشپز کاربلد ما، قورمه سبزی را با کره‌ی گوسفندی اعلا پخته بود. بله بله! یافتم. سر از مهر رازش برداشتم. بفرمایید تست کنید و همین پایین از تجربه‌تان بگویید.